آهار بشم


بعضی از عکاسان تازه کار فکر می کنند اگر با یک منظره بسیار زیبا و خارق العاده روبرو شوند می توانند به همان نسبت عکسهای فوق العاده ای بگیرند. در صورتیکه عکاسی از چنین مناظری کاری بسیار سخت است!

اکثر عکسهایی که اینجا و اونجا از طبیعت زیبای این روزهای بهار از عکاسان آماتور می بینم، متوجه می شوم که چنان محو منظره شده اند که فقط دوربین رو به طرف سوژه گرفته اند و شاتر رو فشاردادند. و حتی ساده ترین اصول کادر بندی که شاید در مواقع عادی رعایت می کردند، در نظر نگرفتند. در واقع آن موفعیت رو ضایع کرده اند.

یکی از تواناییهایی که یک عکاس، از هر شاخه ای، باید داشته باشد، توانایی کنترل احساسات و هیجانات شدید است. در غیر این صورت عکاس نمی تواند احساس و هیجانی را که دیده و درک کرده به بیننده اش منتقل کند. در خلق هنر هر چقدر جان و روح هنرمند بیشتر به هیجان و قلیان بیافتد، اثر تاثیر گذارتری می آفریند به شرطی که بر این نیروی به وجود آمده کنترل داشته باشد و بتواند با استفاده از تکنیک و تخصص خود، آن را به مخاطبش نیز منتقل کند.

خب من هم مثل هر عکاس آماتور دیگری دچار این اشتباهات شده ام. و وقتی نتیجه کارم رو از یک برنامه عکاسی عالی دیدم، کلی از خودم ناامید شدم.

برای درمان این نقیصه به دو عامل رسیدم. یکی تجربه و دیگری تمرین ذهنی.

هر چقدر تجربه ام در عکاسی بیشتر شد و بیشتر به ابزار و خود عکاسی مسلط شدم، به طور نا خودآگاه در مواجهه با چنین صحنه هایی بهتر عمل کردم. مانند راننده ماهری که در هنگام وقوع حادثه خیلی سریع و درست تصمیم می گیرد در حالیکه یک راننده تازه کار فقط جفت پا روی ترمز می کوبد و فرمانش را می چرخاند.

کار دیگری که می کنم این هست که قبل از اینکه برای برنامه عکاسی از خانه بیرون بروم، با خودم مرور می کنم که چه کارهایی باید انجام بدم و خودم رو در آن موقعیت تصور می کنم. مثلا برای عکاسی طبیعت چون می دونم که کجا می روم و چه چیزهایی می بینم یا احتمال می دهم که خواهم دید، به طور ذهنی شرایط رو تمرین می کنم. درست مثل ورزشکاری که برای مسابقه ای مهم باید تمرین و تمرکز ذهنی داشته باشد، یکی عکاس هم باید تمرین ذهنی داشته باشد.

بعد از آن در موقع عکاسی هم با نیرویی که از درون به من نهیب می زند که" به به چه منظره ای، بپر چند تا عکس باحال بگیر" مبارزه می کنم. حتی گاهی اوقات وقتی چیزی می بینم و بلافاصله دستم به دوربین می ره بعد از نگاه کردن از ویزور، عکسی نمی گیرم و دوربین رو پایین میارم و نفس عمیقی می کشم و صحنه رو دوباره با دقتی که یک عکاس باید نگاه کند، می بینم. اون وقت عکس بهتری می گیرم.

داغ لاله


بیداد رفت لاله ى بر باد رفته را
یا رب خزان چه بود بهار شکفته را
هر لاله اى که از دل این خاکدان دمید
نو کرد داغ ماتم یاران رفته را